درباره ما:

...

رفتار با نوجوان

نوشته : آقااحمدی | در : بیست و یکم آذر ۱۳۸۶ |

۱۷مورد که والدین برای مقابله با مشکلات نوجوانان باید مورد توجه قرار دهند :
۱) شناخت شخصیت نوجوان:
ما والدین با شناخت ویژگیهای دوره نوجوانی بسیاری از رفتارهای ناخوشایند آنان را غیرطبیعی نپنداریم که موجب بروز عکسالعمل در ما شود و به تیرگی روابط با نوجوان نیانجامد.
۲) استفاده از روش تغافل (نادیده گرفتن:
از موثرترین روشهای تربیتی در این دوره «روش تغافل» است. یعنی مسائل و مشکلات نوجوان را بزرگ نشان ندهیم که در او ایجاد وحشت نماید و یا او را به لحاظ رفتارهایش دائم باز خواست ننمائیم بلکه نوجوان بایستی همواره در حالت خوف و رجاء باشد.
۳) ایفای نقش راهنمایی بجای دستوری:
در برخورد با مسائل نوجوان بهتر است از خودش کمک بگیریم یعنی این واقعیت را بداند که نخستین مسئول حلّ مشکل او، خودش است و برای حل آن باید اقدام نماید و ما والدین فقط وظیفه ی راهنمایی او را داریم که از عواقب تصمیم خودش مطلع شود.
۴) آموزش:
مهمترین دلیل ترس و اضطراب از هر موضوعی جهل و ناآگاهی نسبت به آن موضوع میباشد که ضروری است برای کاهش ترس و اضطرابهای نوجوانی آموزشهای لازم در مورد بلوغ، دوستیابی، حل مساله، گذراندن اوقات فراغت، برنامهریزی درسی و مواردی از این قبیل به نوجوان آموزش داده شود.
۵) برقراری رابطه دوستانه و عاقلانه:
ما والدین با مراقبت دوستانه و عاقلانه خود احساس ایمنی و اطمینان را در وجود نوجوان ایجاد میکنیم.
۶) اعتماد سازی:
باید بیاموزیم که چگونه حس اعتماد نوجوان را نسبت به خودمان جلب و جذب کنیم، چنانچه اعتماد میان نوجوان و والدین کمرنگ شود او برای حل مسائل خود به دیگران مراجعه میکند.
۷) ارتباط کلامی مقدمه ارتباط عاطفی:
ما والدین با تنظیم ساعات کار خود و بسترسازی مناسب در منزل بایستی فرصت کافی برای «ارتباطهای کلامی» با اعضای خانواده به ویژه نوجوان را فراهم آوریم چرا که ارتباط کلامی خود مقدمه «ارتباط عاطفی» است که نوجوان سخت به آن نیازمند است.
۸) تاکید بر محبت و پرهیز از خشونت:
ارتباط با نوجوان اگر بر اساس عشق و علاقه و صمیمیت استوار باشد اعتماد به نفس را در او تامین و تضمین مینماید و اگر بافشار و خشونت همراه باشد ممکن است موجب اختلال عصبی و دشواریهای روانی در او شود.
۹) الگوهای رفتاری والدین:
نوجوان علاقمند است که والدین دارای شخصیتی مستحکم و با ثبات و پایدار باشند چون به اتکاء شخصیت و همانند سازی آنان نیازمند است و توجه والدین به الگوهای رفتاری خود مورد تاکید است.
۱۰) پرهیز از مناقشات خانوادگی:
خانه بایستی محل آرامش و امن و مستحکمی برای اعضاء خانواده به ویژه نوجوان باشد و مناقشات و جرو بحثها و دعواهای علنی والدین به آن لطمه نزند و بهانه گریز نوجوان از خانواده را فراهم نیاورد.
۱۱) گوش دادن:
با نوجوان صحبت کنیم و به سخنان او با علاقه گوش فرا دهیم و بدانیم که خوب گوش کردن به حرفهای نوجوان رمز ارتباط موثر با اوست.
۱۲) تکیه بر نقاط قوت:
با مشاهده ی برخی ضعفها، نوجوان را تحقیر و سرزنش و یا با دیگران مقایسهاش نکنیم بلکه بیشتر سعی نمائیم برای از بین بردن ضعفهایش قوتش را تجلی بخشیم.
۱۳) انتظار به اندازه:
با کسب شناخت همه جانبه از نوجوان به اندازه ی توان و ظرفیت وجودیش از وی انتظار داشته باشیم.
۱۴) اجازه خطا کردن بهنوجوان بدهیم:
نوجوان بایستی بیاموزد که از مشکلات گریزان نباشد بلکه برای حل مشکلاتش به دنبال کشف راه حل باشد و این زمانی است که اجازه خطا کردن را به او بدهیم تا از خطا کردن احساس گناه نکند و بتواند فرصت یافتن راه حل را بیابد.
۱۵) مشورت با نوجوان:
نوجوان در اندیشه ی مستقل شدن است بنابراین نبایستی عقاید خود را بر او تحمیل کنیم بلکه بایستی او را تحمل کرد و با مشورت گرفتن از او در امور خانه در کسب استقلال یاریش کنیم.
۱۶) فعال بودن نقش پدر در تربیت نوجوان:
همانگونه که «مادر» نخستین گذرگاه کودک و نوجوان به زندگی اجتماعی است آنچه که بسیار مورد نیاز یک نوجوان است وجود «پدری» است که خانواه بتواند بر او تکیه کند. «پدری» که گرم، مهربان و پرشور باشد.
۱۷) پذیرش بدون قید و شرط نوجوان:
نوجوان را همانطور که نشان می‌‌دهد بپذیریم نهآنطور که در رویا و تخیل خود تصور میکنیم و بدانیم اگر نوجوان در خانواده مورد احترام قرار گیرد، یاد میگیرد خودش را آنطور که هست بپذیرد

نصیحت تربیت نیست

نوشته : آقااحمدی | در : سیزدهم آبان ۱۳۸۶ |

 

در شرايطي كه راه و روش تربيت را نمي‌دانيم اگر هيچ اقدامي نكنيم، به تربيت فرزندان كمك بيشتري مي‌كنيم.

 اگر بتوانيم از تربيت ناشيانه خودداري ورزيم، به تربيت شدن كودكان ياري مؤثرتري مي‌رسانيم. اگر مي‌دانستيم كه رها كردن مشكلات موقت كودك به جاي دستكاري‌هاي ناشيانه چه‌قدر به بهبود و كاهش آنها كمك مي‌كند دست از درمان آسيب‌زا برمي‌داشتيم.

اگر مي‌دانستيم كه چگونه، چه حرف‌هايي نزنيم و چگونه، چه اندرزهايي ندهيم به رسايي پيام تربيت قدرت بيشتري مي‌بخشيديم. اگر مي‌دانستيم كه چگونه تربيت نكنيم و چگونه تعليم ندهيم و چگونه تشويق و تنبيه نكنيم، به خوديابي، خودآموزي و خود رهبري كودك ياري بيشتري مي‌رسانديم.

 اگر قدري تأخير در تربيت كودكان داشتيم به پختگي آنها كمك بيشتري مي‌كرديم. اگر از تب حرف باز مي‌ايستاديم، اگر از هجوم طرح‌ها و برنامه‌هاي تربيت عاريه‌اي دست برمي‌داشتيم، قوه كشف و ابداع در افراد را فزوني مي‌بخشيديم. اگر مي‌توانستيم حكيمانه خاموش باشيم، در تأثيرگذاري بر وجود فرزندانمان گوياتر بوديم. اگر مي‌توانستيم به موقع كنار بكشيم تا كودك، خود را نه در ما بلكه در خود باز يابد دخالت فعال‌تري در تربيت او داشتيم.

 اگر مي‌توانستيم اندكي نسبت به مسئوليت و رفع بي‌تفاوتي آنها كمك كنيم و اگر مي‌توانستيم به جاي آنها ارزش‌گذاري نكنيم؛ به استقلال، اعتماد به نفس، پشتكار و اراده آنها عظمت بيشتري مي‌بخشيديم و اگر مي‌توانستيم در محبت كردن معتدل باشيم، به جديت و اعتدال فرزندانمان در زندگي كمك بيشتري مي‌كرديم.

اگر مي‌توانستيم اراده كودكان را در مقابله با دشواري‌ها و چالش‌هاي زندگي تقويت كنيم به خودسازي، خودكفايتي و خود اتكايي آنها كمك بيشتري مي‌كرديم. اگر مي‌توانستيم و تحمل آن را داشتيم تا فرزندانمان را اندكي ناكام كنيم، آنها را به درك لذت كاميابي ارتقاء مي‌بخشيديم. اگر مي‌توانستيم طعم آزادگي و قناعت را در نداري و محروميت مصلحتي به آنان بچشانيم فضيلت سيري و مناعت طبع را در آنها دروني مي‌كرديم.

 اگر مي‌دانستيم كه نصيحت كردن، آموزش دادن نيست؛ ارايه مطالب ديني، تربيت ديني نيست؛ عادت دادن، ايجاد اخلاق دروني شده نيست؛ ياد دادن، تعليم دادن نيست؛ پاسخ دادن، قانع كردن نيست؛ نوازش كردن، محبت كردن نيست؛ ترحم كردن، احترام گذاشتن نيست؛ تعظيم كردن، تكريم كردن نيست و... به فهم راه و روش تربيت، نزديك‌تر مي‌شديم.

اگر مي‌دانستيم زينت دوستي، زيبايي دوستي نيست؛ آراسته شدن، لباس به رسم روز پوشيدن نيست؛ دانش‌آموختن، دريافت گواهي‌نامه نيست؛ پرهيزگار بودن، گريز از صحنه نيست؛ منعم بودن، پولدار بودن نيست؛ دلبسته بودن، برده بودن نيست؛ پاي بندي به وظيفه، تسليم بودن به فرمان ديگري نيست؛ مردم خواه بودن، مردم‌داري نيست؛ مصمم بودن، لجوج بودن نيست؛ موقر بودن، تكبر كردن نيست؛ احترام گذاشتن به خود، افاده نمودن به ديگران نيست؛ به عدالت رفتار كردن، تلافي نمودن نيست؛ شنيدن، گوش فرا دادن نيست؛ ديدن، بصيرت يافتن نيست؛ ايمن بودن، محفوظ ماندن نيست؛ آسودگي، لميدگي نيست؛ هم‌نوايي، هم انديشي نيست؛ محجوب بودن، مستور بودن نيست؛ مشاركت دادن، واگذار كردن نيست؛ حفظ كردن صرف قرآن، قرآني شدن نيست؛ امنيت رواني، روان آسايي نيست؛ اعانه دادن، عدالت ورزي نيست؛ دل‌خوشي، تن پروري نيست؛ خردورزي، دانش اندوزي نيست؛ پيشتاز بودن، پس راندن ديگران نيست؛ انضباط داشتن، افسار به گردن كردن نيست و... به فهم حقيقت «تربيت» و زيستن با «حقيقت» نزديك‌تر مي‌شديم.

اگر مي‌دانستيم قانون تربيت در درون طبيعت كودك به وديعه نهاده شده است، از قانون تراشي و نقش بازي در تربيت خودداري مي‌كرديم. اگر مي‌دانستيم تربيت واقعي، امري دروني، شخصي و خودانگيخته است، از تربيت بيروني، تحميلي و دگر انگيخته پرهيز مي‌كرديم.

اگر مي‌دانستيم كه تبليغ بدون ترغيب، ضد تبليغ است، از تبليغات صوري دست برمي‌داشتيم. اگر مي‌دانستيم كه تكرار كردن پيام، تحكيم بخشيدن به آن نيست، با كودكان به گونه‌اي ديگر رفتار مي‌كرديم. اگر مي‌دانستيم كه درصد عظيمي از ناهنجاري‌ها، كجروي‌ها، لجاجت‌ها، نافرماني‌ها، بزهكاري‌ها و اختلالات عاطفي كودكان و نوجوانان، ناشي از اقدامات تربيتي ما بزرگسالان است، دست از اين گونه اصلاحات و روش‌ها برمي‌داشتيم.

اگر مي‌دانستيم تربيت كردن وابسته كردن، مطيع كردن، بار آوردن، دست پرورده‌سازي كردن، رام نمودن نيست؛ بلكه برعكس، فتح مداوم موانع رشد، خوديابي دائمي، خود رهبري، خودگرداني و خويشتن گستري مستمر است، آن‌گاه از آسيب‌رساني به شخصيت كودك پرهيز مي‌كرديم. اگر مي‌دانستيم تربيت عاريه‌اي و تصنعي، مانع تربيت اصولي، ريشه‌اي و طبيعي است از قالب ريزي و قالب‌سازي‌هاي كليشه‌اي در تربيت كودكان خودداري مي‌كرديم.

اگر مي‌دانستيم ديني كردن، ديني شدن نيست؛ نقش دادن، نقش‌پذيري و الگوپذيري نيست؛ آموزش دادن، باوراندن نيست؛ اطلاعات دادن، ايجاد معرفت نيست؛ لوليدن، فعال بودن نيست و معتقد كردن، تبليغ كردن نيست؛ بدون ترديد از قيم بودن در جريان تربيت بازمي‌ايستاديم.

اگر مي‌دانستيم كه ياد دادن، مانع ياد گرفتن است، هر چه سريع‌تر به آموزش و پرورش يك سويه و حافظه محور پايان مي‌داديم. اگر مي‌دانستيم كه جست‌وجو براي كشف نادانسته‌ها چه‌قدر از دانسته‌ها براي كودك مفيدتر است، هيچ‌گاه ذهن دانش‌آموزان را انبار دانش و معلومات ذهني نمي‌كرديم.

 اگر مي‌دانستيم كه دستيابي به مجهول‌ مهم‌تر از دست يافتن به معلوم است به پرورش فكر كودك كمك بيشتري مي‌كرديم.

 اگر مي‌دانستيم كه تشنه كردن ذهن يادگيرنده از سيراب كردن ذهن وي، به رشد و خلاقيت او كمك بيشتري مي‌كند از پاسخ‌مداري و نمره‌گرايي در آموزش خودداري مي‌كرديم.

اگر مي‌دانستيم كه هدف تربيت، ايجاد نياز و تشنگي به حقيقت است تا كودك، خود به كشف آن دست يابد از ارايه مستقيم حقايق به كودك خودداري مي‌كرديم.

اگر مي‌دانستيم كه كودك از چيزي تبعيت مي‌كند كه در تراز رغبت فطري اوست، آن‌گاه هر پيامي را بر كانون رغبت او سوار مي‌كرديم و نه بر كانون رغبت و خواسته خود.

اگر مي‌دانستيم كه كودك تنها از كساني تبعيت مي‌كند كه مورد احترام اوست، آن‌گاه آموزش قوانين و ارزش‌ها را در قالب محبت و احترام ياد مي‌داديم.

 اگر مي‌دانستيم كه اثر يك نما و يك نگاه معني‌دار و نافذ در تربيت، گوياتر از هزاران برنامه، پيام، كتاب و... است تربيت نمادين را با تربيت كلامي همراه مي‌كرديم.

 اگر مي‌دانستيم كه تغيير رفتار و تحول در ساختار روان آدمي تنها در هنگام پذيرش دروني حاصل مي‌شود، قبل از پاشيدن بذر به حاصل خيز كردن زمين مي‌پرداختيم.

 

7 پیشنهاد تربیتی

نوشته : آقااحمدی | در : بیست و چهارم مرداد ۱۳۸۶ |

هفت پيشنهاد مفيد و كارساز در تربيت صحيح كودكان

 

ديويد موري كه شانزده سال سِمَت استادي در دانشگاه داشته است، هفت  گام را براي داشتن فرزنداني دانا پيشنهاد كرده است. وي معتقد استهيچ سرمايه گذاري براي خانواده مهمتراز آموزش فرزندان نيست.

او روشهاي ساده اي را براي كمك به فرزندان پيشنهاد مي كند كه براي هركس بدون توجه به سطح درآمد ، موفقيت آميز است.

اولفرزند خود را هر روز به مدرسه بفرستيد. واضح است كه حضور در مدرسه اهميت دارد. بررسي اي كه اخيراً، انجام شده ، نشان مي دهد ميزان حضور در كلاس درس روش خوبي براي پيش بيني نمرات آزمون است.

كساني كه ميزان حضور آنها 93 درصد بود ، در آزمونهاي استاندارد ، رتبه اول را به دست آوردند. كساني كه تنها 85 درصد در كلاسها حضور يافتند نمرات آنها افت پيدا كرد. وي مي گويد كارهايي كه به طور مرتب انجام شود، بهتر از همه در خاطر مي ماند. بر نظم و ترتيب تكاليف مدرسه نظارت كنيد و مدت زمان تماشاي تلويزيون را كم كنيد. بين ساعاتي كه در جلوي تلويزيون گذرانده مي شود و سال هاي هدر رفته ارتباط مستقيمي وجود دارد.

دوم – نام مدرسه، نام آموزگار و مدير مدرسه فرزند خود را ياد بگيريد. قبل از بروز مشكل با آنها تماس بگيريد، بگذاريد بدانند چه انتظاراتي داريد. آيا تكاليف مدرسه كافي است؟ محيط مدرسه بي خطر است؟ چه مطالب و كتاب هايي در كلاس درس آموزش داده مي شود؟به آموزگار پيشنهاد همكاري بدهيد. به مربيان فرزند خود احترام بگذاريد. بهترين شرايط اين است كه معلم و والدين ، يكديگر را تقويت كنند.

سوم – براي فرزندتان لباس مناسب تهيه كنيد. اين مسئله به اندازه ي صبحانه و محيط مناسب اهميت دارد. لازم نيست اين لباس اونيفورم باشد، نگذاريد فرزندتان عادت كند با لباس غير آبرومندانه به مدرسه برود. مدرسه رفتن شغل فرزند شما است. از فرزندتان بخواهيد لباس مناسب آن را بپوشد. لازم نيست خيلي وسواس به خرج دهيد.

انتظارات خود را از فرزندتان بيان كنيد. انضباط، ماندگارترين هديه مدرسه است. كتابها و افراد دانشمند را محترم بشماريد. افراد تحصيل كرده را مورد تمسخر قرار ندهيد.

 

چهارم – براي فرزندتان روزنامه و كتاب بخوانيد. و شيوه مراجعه و يافتن كتاب را به فرزندتان ياد دهيد و اگر نمي دانيد از كتابدار بپرسيد. به طور حتم فرزندتان تلويزيون تماشا مي كند ؛ برنامه ها را كنترل كنيد و با هم به تماشاي تلويزيون بپردازيد. در مورد رفتارها و هنرپيشه ها اظهار نظر كنيد. از تلويزيون به عنوان فرصتي براي نشان دادن ارزشها و معيارهاي خانوادگي بهره بگيريد. قدم به دنياي كودكان بگذاريد. خود را كاملاً به آنها نزديك كنيد و پذيراي آنها باشيد. آن وقت مي بينيد مثل گل آفتابگردان كه به سمت خورشيد مي چرخد او هم به شما رو مي آورد.

پنجم- به هيچ وجه تقلب را تحمل نكنيد. دو خطر روياروي كودكان است: شكست و شكست سخت تر، از طريق عدم صداقت. تقلب يعني فرار بيهوده از شكست ، فرزندتان را در معرض دو خطر قرار مي دهد. شكست ناكامي است اما مايه بدنامي نيست. ولي تقلب بدترين پيامدها را به دنبال دارد علاوه بر آن كه آموزندگي ندارد و همه چيز ما را در معرض خطر قرار مي دهد.

شكست واقعيتي است كه شخص مغلوب به بهاي از دست دادن قدرت ايستادگي روحي خود، از آن مي گريزد. شكست را مي توان جبران كرد اما براي شخصيت و شرف از دست رفته تنها مي توان حسرت خورد

ششم- وقتي فرزندتان به خانه مي رسد در منزل حضور داشته باشيد. تحقيقات در اين زمينه بسيار روشن است. ساعات 3 تا 6 بعداز ظهر حساسترين ساعات در زندگي كودك است. در اين زمان كودك بدون سرپرست است و دردسرها فراوان . اما اين ساعات، درعين حال بهترين زمان نيز هست زيرا هنوز درس هاي روز تازه است و از اين فرصت مي توان براي تقويت آموخته ها استفاده كرد. به گزارش هايي كه فرزندتان در مورد حوادث روز خود مي دهد گوش بدهيد. با آنها مشورت كنيد، تنبيه و تشويقشان كنيد. اما آنها را در خانه ، تنها رها نكنيد.

هفتم – هر از چند گاه مدرسه بازي كنيد.از فرزند بزرگتر بخواهيد به خواهر يا برادر كوچكتر خود درس بدهد. اين عمل تأثير چشمگيري بر روي هر دو دارد. كودك بزرگتر در كاري كه به او محول شده مهارت و غرور به دست مي آورد و كودك كوچكتر از طريق تحسين درس مي گيرد. بعد از آن از هر دو بخواهيد كار يا درسي را به شما ياد بدهند. اين كار براي آنها لذت بخش است و براي شما غرور انگيز.

آموختن نحوه يادگيري ، نخستين وظيفه است. با خواندن اين مطلب براي فرزندانتان كار را شروع كنيد و نظر آنها را در اين باره جويا شويد.

نکته های طلایی

نوشته : آقااحمدی | در : هفدهم مرداد ۱۳۸۶ |

  • افراد موفق را به چه مي شناسند؟... به آنچه که در ذهن دارند ؟... به آنچه که مي گويند ؟... به آنچه که شروع مي کنند؟... خير!... آنها را به آنچه که به پايان مي رسانند ،مي شناسند .

 

  • براي ارتقا بهره وري رسيدن به فرمولي از دانائي* تعاون = توانائي ضروري است.
  • با استعدادهاي معمولي و پشتکار فوق العاده ، تمام اهداف دست يافتني است. براي بدست آوردن دانش بايد مطالعه کرد . براي خردمند شدن بايد مشاهده کرد. براي يادگيري هيچ حد و مرزي وجود ندارد .
    صاحب نظري مي گويد بدون تلاش پيگير ، عملکرد عالي امروز به عملکرد خوب در فردا، عملکرد متوسط هفته بعد و عملکرد ضعيف ماه آينده تبديل خواهد شد
  • اجازه ندهيد کارهايي که نمي توانيد انجام دهيد شما را از کارهايي که مي توانيد انجام دهيد باز دارد.
  • هيچگاه براي از بين بردن انديشه هاي نو، به فکر حذف صاحب انديشه نباشيد ؛ زيرا ممکن است انديشه اي بهتر ، جايگزين انديشه قبلي شود.(ادوارد کيتينگ )
  • به من بگو ، فراموش خواهم كرد ، به من نشان بده ، ممكن است يادم بماند ، اما مرا شركت بده ، خواهم فهميد .
  • کشتي در بندر در پناه است ، اما بايد بدانيم که کشتي براي پناه گرفتن در بندر ساخته نشده و بايد به عمق درياها بزند.


مردم به چهار دسته تقسيم مي شوند.
آنهايي که باعث مي شوند تغيير رخ دهد.
آنهايي که تغيير برايشان رخ مي دهد .
آنهايي که به تماشاي رخدادها مي نشينند .
و آنهايي که حتي نمي دانند تغييراتي در حال رخ دادن است .

·                     برنده-بازنده
برنده: متعهد مي شود .
بازنده :وعده ميدهد .
برنده : به بررسي دقيق يک مشکل مي پردازد
.
بازنده : از کنار مشکل گذشته و آنرا حل نشده رها مي کند .
برنده: مي داند به خاطر چه چيزي بايد پيکار کند و بر سر چه چيزي بايد توافق و سازش نمايد.
بازنده : آنجا که نبايد سازش مي نمايد و به خاطر چيزي که ارزش ندارد مبارزه مي کند .
برنده : به افراد برتر از خود احترام مي گذارد و سعي مي کند تا از آنان چيزي بياموزد .
بازنده : به افراد برتر از خود خشم ونفرت داشته و در پي يافتن نقاط ضعف آنان است .
برنده : گامهاي متعادل برمي دارد .
بازنده: دو نوع سرعت دارد يا خيلي تند و يا خيلي کند
برنده: ميداند که گاهي پيروزي به بهاي بسيار گراني بدست مي آيد .
بازنده : بسيار مشتاق برنده شدن است در جايي که نه قادر به برنده شدن و نه قادر به حفظ آن است .
برنده: ارزيابي درستي از توانايي هاي خود داشته و هوشمندانه از نا تواني هاي خود آگاه است .
بازنده : از توانايي ها و ناتوانايي هاي واقعي خود بي خبر است .
برنده : مشکلات بزرگ را به اجزاي کوچکتر تفکيک مي کند تا حل آن آسان گردد .
بازنده: مشکلات کوچک را آنچنان بزرگ مي کند و به هم ميآميزد که ديگر قابل حل شدن نيست.
برنده : مي کوشد تا مردم را هرگز نيازارد . مگر در مواقع نادري که دل آزاري در راستاي يک هدف بزرگ باشد .
بازنده: گرچه نمي خواهد به عمد ديگران را آزار دهد اما ناخود آگاه هميشه اين کار را مي کند .
برنده :در هر شرايطي تعادل و آرامش خود را حفظ مي کند .
بازنده: هنگامي که از ديگران عقب بماند تندخو و خشن مي شود و اگر جلوتر از ديگران باشد بي احتياطي مي کند .

  • صد نفر يك قدم به جلو ، اغلب بهتر از يك نفر صد قدم به جلو
  • کسي که شروع کرده است نيمي از کار را انجام داده است . در آغاز نمودن شجاعت کنيد و پيش برويد .

  • براي فکر کردن وقت بگذاريد اما هنگامي که فرصت عمل شد فکر کردن را متوقف کنيد و حرکت کنيد.
  • وقتي ايده کسب مي کنيد در واقع دليلي براي انجام کاري بدست آورده ايد نه دليلي براي انجام ندادن آن .
  • دانش و درخت الواري را نبايد تا زماني که فصلشان نرسيده مورد استفاده قرار داد.
  • آنهايي كه به بدترين نحو از وقتشان استفاده مي كنند ، اولين كساني هستند كه از كوتاهي آن شكايت مي كنند .
  • فرد بدبين در هر فرصت مشكلي مي بيند .فرد خوشبين در هر مشكل فرصتي مي بيند
  • عمل به عقل سليم مطابق با زمان بهترين خردمندي است
  • هر روز يک روز جديدي است با امکانات جديدتر و فرصتهاي نا محدود.
  • آنچه که آينده به ما اعطا مي کند بستگي به آن دارد که ما به آينده چه مي دهيم .
  • سخت کوشي امروز برنده شدن فردا را خواهد داشت .
  • ما روز هاي متوالي کار مي کنيم نه براي مصرف کردن بلکه براي ساختن آينده اي بهتر .

نکته ها

تغيير اتفاق مي افتد پس بايد ... انتظار تغيير را داشته باشيد تغيير را کنترل کنيد و سپس خودتان را با سرعت با آن تطبيق دهيد . بناراين تغيير کنيد و از تغيير لذت ببريد .
آنانکه گذشته را به خاطر نمي آورند محکوم به تکرار آنند.
اشتباه را تصحيح نکردن خود اشتباه ديگر است .
هميشه سعي کنيد چيزهايي را که دوست داريد به دست آوريد در غير اين صورت مجبور مي شويد چيزهايي را که بدستتان مي آيد دوست داشته باشيد .
تجربه طبيبي حاذق است که فقط پس از بيماري به ملاقات شخص مي آيد.
از هزينه هاي غير ضروري ( هرچند اندک ) برحذر باشيد زيرا يک سوراخ کوچک موجب غرق شدن يک کشتي بزرگ مي شود.
اگر صرفه جويي زراعت کنيم نعمت درو خواهيم کرد و اين محصول طلايي است.
سو ظن هوشيارانه بهتر از اعتماد بيش از حد است

30 قانون جهانی موفقیت

نوشته : آقااحمدی | در : سیزدهم مرداد ۱۳۸۶ |

 

30 قانون جهانی موفقیت

قانون انگیزه:

هر چه می گویید یا انجام می دهید از تمایلات درونی، خواسته های شما سرچشمه می گیرد. پس برای رسیدن به موفقیت باید انگیزه ها را مشخص کرد تا با یک برنامه ریزی اصولی به هدف رسید.

قانون انتظار:

اگر با اعتماد به نفس، انتظار وقوع چیزی را در جهان پیرامونتان داشته باشید آن چیز به وقوع می پیوندد . شما همیشه هماهنگ با انتظارات تان عمل می کنید و این انتظارات بر رفتار و چگونگی برخورد اطرافیانتان تأثیر می گذارد.

قانون تمرکز:

هر چیزی را که روی آن تمرکز کرده و به آن فکر کنید در زندگی واقعی، شکل گرفته و گسترش پیدا می کند. بنابراین باید فکر خود را بر چیزهایی متمرکز کنید که واقعاً طالب آن هستید.

قانون عادت:

حداقل 95 درصد از کارهایی که انجام می دهیم از روی عادت است. پس می توانیم عادت هایی را که موفقیت مان را تضمین می کنند در خود پرورش دهیم؛ و تا هنگامی که رفتار مورد نظر به صورت اتوماتیک و غیر ارادی انجام نشود، تمرین و تکرار آگاهانه و مداوم آن را ادامه دهیم.

قانون انتخاب:

زندگی ما نتیجه انتخاب های ما تا این لحظه است. چون همیشه در انتخاب افکار خود آزاد هستیم، کنترل کامل زندگی و تمامی آن چه برایمان اتفاق می افتد در دست خودمان است.

قانون تفکر مثبت:

برای رسیدن به موفقیت و شادی، تفکر مثبت امری ضروری است. شیوه تفکر شما نشان دهنده ی ارزش ها، اعتقادات و انتظارات شماست.

قانون تغییر:

تغییر ، غیر قابل اجتناب است و ما باید استاد تغییر باشیم نه قربانی آن.

قانون کنترل:

سلامتی ، شادی و عملکرد درست از طریق کنترل کامل افکار، اعمال و شرایط پیرامونمان به وجود می آید.

قانون مسؤولیت:

هر چه و هر کجا که هستید به خاطر آن است که خودتان این طور خواسته اید. مسوولیت کامل آن چه که هستید ، آن چه که به دست آورده اید و آن چه که خواهید شد بر عهده خود شماست.

قانون پاداش:

عالم در نظم کامل به سر می برد و ما پاداش کامل اعمالمان را می گیریم. همیشه از همان دست که می دهیم از همان دست می گیریم. اگر از عالم بیشتر دریافت می کنید به این دلیل است که بیشتر می بخشید.

 

قانون خدمت :

پاداش هایی را که در زندگی می گیرید با میزان خدمت شما به دیگران رابطه مستقیم دارد. هر چه بیشتر برای بهبود زندگی و سعادت دیگران کار کنید و توانایی های خود را افزایش دهید، در عرصه های مختلف زندگی خود بیشتر پیشرفت می کنید.

قانون علت و معلول:

هر چه به دلیلی رخ می دهد. برای هر علتی معلولی است و برای هر معلولی علت یا علت های به خصوصی وجود دارد، چه از آن ها اطلاع داشته باشید چه نداشته باشید. چیزی به اسم اتفاق وجود ندارد. در زندگی هر کاری را که بخواهید می توانید انجام دهید به شرط آن که تصمیم بگیرید که دقیقاً چه می خواهید و سپس عمل کنید.

قانون ذهن:

شما تبدیل به همان چیزی می شوید که درباره آن بیشتر فکر می کنید. پس همیشه درباره چیزهایی فکر کنید که واقعاً طالب آن هستید.

قانون عینیت یافتن ذهنیات:

دنیای پیرامون شما تجلی فیزیکی دنیای درون شماست. کار اصلی شما در زندگی این است که زندگی مورد علاقه خود را در درون خود خلق کنید. زندگی ایده آل خود را با تمام جزییات آن مجسم کنید و این تصویر ذهنی را تا زمانی که در دنیای پیرامون شما تحقق پیدا کند حفظ کنید.

قانون رابطه مستقیم:

زندگی بیرونی شما بازتاب زندگی درونی شماست. بین طرز تفکر و احساسات درونی شما ، و عملکرد و تجارب بیرونی تان رابطه مستقیم وجود دارد. روابط اجتماعی ، وضعیت جسمانی شرایط مالی و موفیت های شما بازتاب دنیای درونی شماست.

قانون باور:

هر چیزی را که عمیقاً باور داشته باشید به واقعیت تبدیل می شود. شما آن چه را که می بینید باور نمی کنید بلکه آن چیزی را می بینید که قبلاً به عنوان باور انتخاب کرده اید. پس باید باورهای محدود کننده ای را که مانع موفقیت شما هستند شناسایی کنید و آن ها را از بین ببرید.

قانون ارزش ها:

نحوه عملکرد شما همیشه با زیر بنایی ترین ارزش ها و اعتقادات شما هماهنگ است. آن چه که
ارزش هایی را که واقعاً به آن اعتقاد دارید بیان می کند ادعاهای شما نیست بلکه گفته ها، اعمال و انتخاب های شما به ویژه در هنگام ناراحتی و عصبانیت است.

قانون تأثیر تلاش:

همه امید ها، رویاها، هدف ها و آرمان های ما در گرو سخت کوشی است. هر چه بیشتر تلاش کنیم؛ موفقیت بیشتری کسب خواهیم کرد.

قانون آمادگی :

در هر حوزه ای موفق ترین افراد ، آن هایی هستند که وقت بیشتری را صرف کسب آمادگی برای انجام کارها می کنند. عملکرد خوب نتیجه آمادگی کامل است.

قانون حد توانایی :

شاید برای انجام همه کارها وقت کافی وجود نداشته باشد ولی همیشه برای انجام مهم ترین کارها وقت کافی هست. هر چه بیشتر کار کنیم کارایی بیشتری پیدا می کنیم. اما باید اموری را بر عهده بگیریم که در حد توانمان باشد.

 

 

قانون تصمیم:

مصمم بودن از ویژگی های اساسی افراد موفق است. در زندگی هر جهشی در جهت پیشرفت هنگامی حاصل می شود که در موردی تصمیم روشنی گرفته باشیم.

قانون خلاقیت:

ذهن ما می تواند به هر چیزی که باور داشته باشد دست یابد . هر نوع پیشرفتی در زندگی با یک ایده آغاز می شود و چون توانایی ما در خلق ایده های جدید نامحدود است آینده نیز محدودیتی نخواهد داشت.

قانون استقامت:

معیار ایمان به خود، توانایی استقامت در برابر سختی ها، شکست ها و ناامیدی هاست . استقامت ویژگی اساسی موفقیت است . اگر به اندازه کافی استقامت کنیم، طبیعتاً سرانجام موفق خواهیم شد.

قانون صداقت:

خوشبختی زمانی به سراغ ما می آید که تصمیم بگیریم هماهنگ با والاترین ارزش ها و عمیق ترین اعتقادات خود زندگی کنیم. همواره باید با آن بهترین بهترین ها که در درون مان وجود دارد صادق باشیم.

قانون انعطاف پذیری:

در تعیین اهداف خود قاطعیت داشته باشید، اما در مورد روش دست یابی به آن ها انعطاف پذیر باشید. درعصر تحولات سریع و رقابت شدید، انعطاف پذیری از ضروریات است.

قانون خوشبختی:

کیفیت زندگی ما را احساسمان در هر لحظه تعیین می کند واحساس ما را تفسیر خودمان از وقایع پیرامونمان مشخص می سازد، نه خود وقایع. هرگز برای این که تجربه خوشی از دوران کودکی داشته باشید دیر نیست. کافی است گذشته را مرور کنید و روشی را که برای تفسیر تجربیات خود داشته اید تغییر دهید.

قانون تعجیل :

ما همواره دوست داریم که هر چه زودتر به آرزوهایمان برسیم، به همیت دلیل است که در تمام عرصه های زندگی بی قراریم.

قانون فرصت:

بهترین فرصت ها اغلب در معمولی ترین موقعیت های زندگی مان به وجود می آید. پس بزرگترین فرصت ها به احتمال زیاد همیشه در دسترس ماست.

قانون خود شکوفائی:

شما می توانید هر چه را که برای رسیدن به اهداف تعیین شده خود به آن نیاز دارید بیاموزید. آن هایی که می آموزند توانا هستند.

قانون بخشندگی :

هر چه بیشتر ، بدون انتظار پاداش به دیگران خدمت کنید خیر و نیکی بیشتری به شما می رسد، آن هم از جاهایی که اصلاً انتظار ندارید. شما تنها در صورتی حقیقتاً خوشبخت خواهید شد که احساس کنید به دلیل خدمت به دیگران انسان با ارزشی هستید.

 

راهکارهای تربیتی کودکان

نوشته : آقااحمدی | در : سیزدهم مرداد ۱۳۸۶ |

 

*      این را باید بدانیم که سرنوشت بچه بدست خود ما و مسئول انحراف و بد اخلاقی او نیز خود ما هستیم

 

*      ارزش فرد بستگی به پرورش ماهرانه قوا و استعدادهای طبیعی او در خردی دارد .

 

*      میزان بدبختی و مصیبتی که در اثر بی خبری از احتیاجات اساسی بچه ناشی می شود خارج از حد تصور است . بسیاری از اشتباهاتیکه ما در زندگی می کنیم فقط بخود ما صدمه می زند اما اشتباهاتیکه والدین در مورد تربیت اولاد مرتکب می شوند نه تنها بخود آنها و اولا آنها بلکه به جامعه نیز ضررهایی جبران ناپذیر وارد می آورد.

 

*      والدینی که سعی می کنند از هرچه خود محروم بوده اند اولاد را با نصیب سازند از این حقیقت غافل هستند که آنچه که مطلوب آنها در کودکی بوده مناسب حال بچه نیست . متوجه نمی شوند که بچه به نسلی غیر از نسل آنها تعلق دارد و حال و مقتضیات آن تغییر می کند . آنچه یک زمان مطلوب است ، زمان دیگر از نظر می افتد . والدینی که متوجه این تغییرات و تحولات نیستندو بخواهند هوی و هوسهای خود را بر بچه تحمیل کنند رشد طبیعی او را متوقف می سازند...

 

*      بهتر از هر نوع تنبیه این است که رویه ای پیش گیریم تا بچه فرصت شرارت را نداشته باشد ، علت اصلی شرارت بچه ها اغلب نداشتن مشغولیت و سرگرمی است که از هر عذابی برای بچه سخت تر می باشد.

 

*      بچه هايی که همبازی و جای کافی برای بازی دارند و می توانند دور از بزرگترها چند ساعت بازی کنند چون بمنزل بر می گردند ، آرام و مطیع می نشینند و اگر به آنها گفته شود شلوغ نکنید اطاعت می نمایند و اگر کمی شرارت کنند می توان با اندک مهارت آنها را به اطاعت وادار نمود.ولی بچه ای که جایی برای گردش ندارد و در یکی دو اطاق محبوس است حتی اطاق مخصوص بخودش ندارد و اگر صدایش بیرون آید همه به او اعتراض می کنند چنین بچه ای نمی تواند که بد اخلاق نشود خواه ناخواه سرپیچی و گریه و شیطنت می کند که طبیعت او اقتضا می کند .

 

*      بچه ای که ناگهانی تغییر رویه داده و عصبانی و تندخو شده ، ممکن است علتش یکی از موارد زیر باشد:

1.      برادر  یا خواهر جدیدی پیدا نموده

2.      بیشتر از معمول مورد ملامت و تحقیر قرار گرفته

3.      زیاد کتک خورده و یا کسی دیگر در جلوی او تنبیه شده

4.      نیت او غلط تعبیر شده

5.      به نقص بدن و حقارت خود پی برده

6.      مورد بی اعتنایی قرار گرفته و از نظر افتاده

7.      خسته شده و یا مشغولیات کافی نداشته

8.      از لولو و سایر چیزهای موحش  ترسانیده شده

9.      در انجام کاری دچار اشکال گردیده

10.  غذای کافی نخورده و یا معاشر و همبازی نداشته

11.  سر به سر او گذارده شده و یا چیزی از دستش قاپیده شده

12.  بدون اطلاع قبلی از ادامه مشغولیاتش جلوگیری بعمل آمده است

 

*      در بعضی از خانواده ها بچه را مانند بتی می پرستند. کلمه ای بر خلاف میل او نمی گویند و از بی معنی ترین حرکات او لذت می برند در این نوع خانه ها بچه صاحب اختیار مطلق است . حکم او بر همه رواست . هر که را بخواهد می زند و هر چه را بخواهد می شکند و می ریزد و حق هیچگونه اعتراضی ندارند . معلوم است این نوع بچه ها بلایی برای خود و خانواده و جامعه می شوند.

 

*      بچه ای که نتواند بازی کند نیروی حیات او بلا مصرف می ماند و در نتیجه عبوس و گرفته و آتشین مزاج و افسرده می گردد. برای غالب امراض بچه ها بازی و ورزش تنها علاج است . فشاری که ، هر روز محیط بر اعصاب او وارد می آورد در اثر بازی رفع می گردد . بچه هایی که بازی و تفریحشان کم است زیاد گریه می کنند بهانه می گیرند و بی جهت اطرافیان خود را اذیت می کنند زیرا راهی دیگر برای بکار بردن انرژی خود ندارند.

 

*      در تربیت طفل نیاز به سرمشق خوب بمراتب بیشتر از دستور و انتقاد  و درس اخلاق است والدین اگر از اولاد انتظاراتی دارند و می خواهند صفات نیک در آنها جمع باشد باید واجد آن صفات باشند

چند نکته ای  که در تربيت اخلاق بچه سودمند  است عبارتند از:

بچه را صادقانه و یکنواخت دوست بدارید از افراط و تفریط  در ابراز محبت که موجب بدبختی او شود خود داری کنید

با بچه مانند یک فرد که دارای خصوصیات معینی است رفتار نمایید و منتظر نباشید که هر چه یکی کرده او نیز بکند

او را در زندگی اجتماعی شرکت دهید تا نوع خواه و مردم دوست شود

او را مطابق رسم و آیین روز بار آورید نه مطابق افکار خودتان که در زمانی غیر از زمان او سرچشمه گرفته است.

جرات ، اعتماد بنفس و شجاعت را در بچه پرورش دهید

انتقاد کم و تمجید زیاد کنید

از ایرادات او در حضور دیگران صحبت نکنید

بیش از اندازه لازم به او امر و نهی نکنید

منتظر نباشید که بچه شما  همه چیز را به اندازه شما و مثل شما بفهمد . سعی کنید وارد دنیای او بشوید و از دریچه چشم او همه چیز را ببینید و معانی را مطابق ذهن او ادراک کنید

از تعلیم هنر هایی که او را عضو مفید جامعه بسازد غفلت نورزید

عادل باشید و از رفتار متناقض و بی رویه بپرهیزید

هیچگاه نگذارید موضوعی به جر و بحث بکشد . مسایل اخلاقی را با احساسات و تعصب توام نسازید

در حق بچه خود همان ادب و احترام را مرعی دارید که درباره دوست خود مراعات می کنید

هیچگاه بچه را فریب ندهید و به دروغ نگویید

اطلاعات خود را راجع به مسایل تربیتی و اخلاقی حتی الامکان بسط دهید تا بتوانید درست وظیفه خود را انجام دهید.

مطالب پيشين