کتاب راهنمای معلم در ارزشیابی توصیفی
دانش افزایی دبیران ششم دبستان درباره آتشفشان ها -
سوالات هديه هاي آسماني ششم دبستان درس 1 تا 4 -
روش تدریس ریاضی ششم به صورت درس به درس توسط مولف -
برنامه ریزی سالانه بررسی کتاب درسی علوم تجربی پایه ششم در سال تحصیلی 92- 1391 -
تدریس اعداداعشاری با نرم افزار -
نمونه سوالات ریاضی کلاس ششم
يك محاسبه عجيب رياضي
_وقتي 30 ساله بودم فرزندمان متولد شد .يعني 30 برابر او سن داشتم.
_وقتي 2 ساله شد من 32 سال داشتم . يعني 16 برابر او سن داشتم
ـوقتي ۵ ساله شد من ۳۵ سال سن داشتم .يعني ۷ برابر او سن داشتم .
ـوقتي ۱۵ ساله شد من ۴۵ ساله شدم. يعني ۳ برابر او سن داشتم.
ـحالا كه ۳۰ ساله شده است من ۶۰ سال دارم يعني فقط ۲ برابر او سن دارم.
مي ترسم اگر اوضاع به همين منوال پيش برود او به زودي از من جلو بزند و پدر من شود و من پسر او شوم.
جدول مشخصات چهارده معصوم صلى الله عليهم وسلم
جدول مشخصات چهارده معصوم صلى الله عليهم وسلم
|
چهارده معصوم |
نام مبارک |
نام پدر |
کنیه |
لقب |
نام مادر |
مدت امامت |
|
-۱ خاتم الأنبياء |
محمد |
عبد الله |
أبو |
المصطفى |
آمنة |
23 |
|
2- امام اول |
علي |
أبوطالب عمران |
أبو |
المرتضى |
فاطمة |
30 |
|
3- سيدة النساء |
فاطمة |
محمد |
أم |
الزهراء |
خديجة |
ــ |
|
4- امام دوم |
حسن |
علي |
أبو |
المجتبى |
فاطمة |
10 |
|
5- امام سوم |
حسين |
علي |
أبو |
سيد |
فاطمة |
10 |
|
6- امام چهارم |
علي |
حسين |
أبو |
زين |
شهر |
35 |
|
7 - امام پنجم |
محمد |
علي |
أبو |
الباقر |
فاطمةبنت الحسن |
19 |
|
8- امام ششم |
جعفر |
محمد |
أبو |
الصادق |
أم فروة فاطمة |
34 |
|
9- امام هفتم |
موسى |
جعفر |
أبو |
الكاظم |
حميد المغربية |
35 |
|
10- امام هشتم |
علي |
موسى |
أبو |
الرضا |
تكتم |
20 |
|
11- امام نهم |
محمد |
علي |
أبو جعفر |
الجواد |
سبيكة خيزران |
17 |
|
12- امام دهم |
علي |
محمد |
أبو |
الهادي |
سمانه |
33 |
|
13- امام یازدهم |
حسن |
علي |
أبو |
العسكري |
حديث |
6 |
|
14- امام دوازدهم |
محمد |
حسن |
أبو |
المهدي |
نرجــس |
تاکنون |
دنباله مشخصات چهارده معصوم صلى الله عليهم وسلم
|
نام معصوم |
تاریخ تولد |
محل تولد |
عمرمبارک |
تاریخ شهادت |
نام قاتل |
محل دفن | |
|
1 |
17 ربيع الاول |
مــكة المكرمة |
63 |
28 صفر11 هـ |
زن |
المدينة | |
|
2 |
13رجب10سال |
مــكــة المكرمة |
63 |
21 رمضان |
أبن |
النجف | |
|
3 |
20حمادىالثانی / 5 بعثت |
مــكــة المكرمة |
18 |
12جمادی الاول یا 3جمادی الثانی 11 هـ |
براثرصدمات وارده ظالمان به آن حضرت |
المدينة | |
|
4 |
15رمضان 3 هـ |
المدينة المنورة |
47 |
28 صفر 50 هـ |
جعدة |
بقيع | |
|
5 |
3 شـعبان 4 هـ |
المدينة المنورة |
57 |
10 محـرم61 هـ |
شمر به أمر يزيد |
كربلاء | |
|
6 |
5 شعبان 38 هـ |
المدينة المنورة |
57 |
3یا25محرم 95 هـ |
الوليد |
بقيع | |
|
7 |
3 صفریا1 رجب 57 هـ |
المدينة المنورة |
57 |
7 ذي الحجة 114هـ |
إبراهيم |
بقيع | |
|
8 |
17 ربيع الاول |
المدينة المنورة |
65 |
25 شــوال 148 هـ |
المنصور |
البقيع | |
|
9 |
7 صفر 128هـ |
أبواء المدينة |
55 |
25 رجــب 183 هـ |
هارون |
كاظمين | |
|
10 |
11ذي القعدة |
المدينة المنورة |
55 |
أخر صفر 203 هـ |
المأمون بوسیله زهر |
مشـهد | |
|
11 |
10 رجب195 هـ |
المدينة المنورة |
25 |
آخر ذي القعدة |
أم الفضل بوسیله زهر |
كاظمين | |
|
12 |
15 ذي الحجة 212 هـ |
المدينة المنورة |
42 |
3 رجـــب254 هـ |
المعتز |
سامراء | |
|
13 |
8 ربيع الثانی |
المدينة المنورة |
28 |
8 ربيع الاول |
المعتمد بوسیله زهر |
سامراء | |
|
14 |
15 شعبان 255هـ |
سامراء العراق |
امام قائم (ع) زنده و از نظرها غايب است. ضمن دعا براي تعجيل فرج آن بزرگوار، با خودسازي و مبارزه با ظلم و فساد زمينه ظهور حضرتش را فراهم كنيم تا جهان را با رهبري خود پر از عدل و داد فرمايد.
| ||||
نیمه شعبان سالروز میلاد نور مبارک

عید غدیر خم عیدولایت و امامت بر شما مبارک
بـده جـامم که عیدی دل پذیر است * نه نوروزاست این عیدغدیراست
وجـودم مـسـت از جـام تـولاسـت * دلم دریـایـی از نـور تجـلاسـت
بـیـا تـا مـدح مـولا را بـگــویـیـم * بـه صحـرای غدیر خم بـپویـیم
محمد (ص) نغـمه ی توحـید دارد * در آن صحرا خدا هم عید دارد
چـه صحـرایی ز جـنـت با صفاتر* ز دامــان مــنـا هــم دلـربـاتر
چه عیدی خوب تر از عید قربان * چه روزی روزعترت روزقرآن
محمد (ص) وقت ابلاغ است،بلغ * مــنــافــق را به دل داغ اسـت،بلغ
محمد(ص)،پیک حق رااین پیام است * رسـالت بـی ولایـت ناتـمام اسـت
نـمـایـان کــن جـلال حـیـدری را * کـز آن کـامل کنی پـیـغـمبری را
بگـو بـا مـردم عـالـم علی کـیست * بگـو دین جز تولای علی نـیـست
بگـو حکـم علی نـص کتاب است * بگـو خط علی اسـلام نـاب اسـت
بگـو ایـن آیـه بـر من گـشت نازل * نـبـوت بـی ولایـت نیسـت کـامـل
تـویی پیغـمبر و حـیدر امیـر است * تـو را غار حـرا او راغدیر است
رسـالـت با ولایت یک کتاب است * یکی ماه اسـت دیگر آفـتاب است
الا ای خلق عالم سر به سر گـوش *محمد(ص)دم زند،خاموش خاموش
محمد(ص)را به لب در ثمین است *ثـنـا گـویـی امیـر الـمـومنـین اسـت
تو گویی می رسد برگوش جان ها *پـیامش در زمـیـن و آسـمـان اسـت
که هـرکـس را مـنـم امـروز مـولا *علی از نــفـس او بـر اوسـت اولـی
علی دیـن را امام راسـتـیـن اسـت *علی دسـت خـدا در آسـتـیـن اسـت
علی یــعــنـی چـراغ اهـل بـیـنـش *علی یــعـــنـی پــیـام آفــریــنــش
علی آیــیــنــه ی آیــیــن اســـلام *علی یــعـــنـی تـمــام دیـن اســلام
علی میزان ، علی ایمان ، علی حق *علی سـر تـا قــدم تـوحـیــد مـطلـق
علی مـولـود کعـبه رکـن دیـن اسـت *علی آیـیـنـه ی حـق الـیـقــیـن است
علی بر حـزب حـق صاحب لوا بود *علی فــرمـانــده ی کـل سخـا بـود
علی شمعی که در بزم ازل سوخـت *علی جـبـریـل را تـوحـیـد آموخت
علی در مـلـک هـسـتـی نـا خـدا بود *علی پــیــش خــلایــق بـا خـدا بـود
علی حـمـد و علی ذکـر و علی دم *علی حجر وحطیم و بیت وزمزم
علی حج وصلوة است وصیام است*علی رکن وقعوداست وصیام است
علی دســت خـدا در فــتـح خــیــبــر*علی روز اُحــــد یــار پـیــمــبــر
علی در یاری حق ترک جان گـفـت *علی در بـسـتـر خـتم رسـل خفـت
علی جوشن به تن پوشـید وبی پشت *علی درجـنگ عمروعبدود کشت
علی بگــذاشــت بــر دوش نــبـی پـا * علی خـورشـیـد را بـرکند از جا
علی بـازوی دیـو نـفــس بــســـتــه * علی در کعــبه بت ها را شکسته
علی اســلام را در صــدر تــابــیــد * علی در بـدر هـم چـو بـدر تابـیـد
علی دیـن اسـت و قرآن است و احمد *علی یـعــنـی علی یـعــنـی محـمـد
ولـی الله اعـظـم رکـن دیـن اوسـت * اولـو الامر تـمـام مسلمین اوست
کـه قـرآن می کـند وصف خضوعش* ز خاتم بـخـشی و حال رکوعش
هـزاران سـلـسـلـه آواره ی اوسـت * حـدیـث منزلت در باره ی اوست
گهـر از سـِـلـمـُک َ سـِلـمـی فـشـانـم * حـدیـث لـَحـمـُک َ لـَحـمی بخوانـم
عــدم بـود و عــدم بـود و عــدم بـود* که حیدر بامحمد(ص)همقدم بود
در تــوحــیــد افــشــانــدنــد بــا هــم * خـدا را هـر دومی خواندند با هم
علی داد از ولایــت بـا نــبـی دسـت * نـبـی عـقـد اخـوت بـا علی بست
علی در چــرخ مـاه انـجــمــن بــود * شـنیدی مهـر با اوهـم سخن بـود
اگـر خـورشـیـد حـرفـی بـا علی گفت*یــقیـن دارم که تـنها یا علی گفت
بــــود خــاک ِ در ِ او آبـــرویــــم*غـــلام یــازده فــرزنـد ِ اویـــم
دلـــم از خـــردسـالی بـا علی بــود*سخـن نـاگـفـتـه ذکرم یـا علی بود
چـو از اول گـِلم را می سـرشـتــنــد*بـر آن گـِـل نـام مولا را نوشـتـند
ولای مــرتــضی بـود گـِـل مــن*علی بــود و علی بـود و دل مـن
سـرم در هـر قدم خاک رهش باد*کـه مـادر یا علی گـفت و مرا زاد
چـو پـا در عــالـم خـاکــی نــهــادم *بــرون آمــد خــروشـی از نهـادم
ســرا پـای وجودم بـا علی بــود *خــروشـم بـانگ یا مولا علی بود
لـب خـامـوش از مـولا علی گــفــت *موذن هـم به گوشم یا علی گـفت
به عـشــق مــادر از آن رو اســیــرم*کـه بـا اشک ولایت داد شـیرم
مـرا انـدر غــدیــر ِ عــشــق زادنــد*سـِرشک شوق و شیرعشق دادند
سـِرشک و شیر با خونم عـَجـیـن شـد*تـولای امــیــرالـمـومـنـیـن شد
مـــرا شــیــر ِ ولایـــت داد مـــادر*مـرا بــا عـشـق حیدر زاد مـادر
ولایــت روح را آب حــیــات اســت*ولایت خلق را فلک نجات است
ولایـــت گـوهر دریــای نــور اســت*ولایت همدم موسی به طوراست
ولایـــت هـدیــه رب جــلـیــل اســت *ولایت رهـنمای جـبـرئـیل است
ولایــت گـل بــرآرد از دل ِ خــار *ولایت میـثم است وچوبه ی دار
ولایــت یـعـنـی از حــیـدر حـمـایـت *ولایت یعـنـی از عـترت روایت
ولایــت یـعـنی از جـان دست شستن *بموج خون رضای دوست جستن
ولایــت یـعـنـی از گـهــواره تا گـور*طریـق عـتـرت از روی خط نور
ولایــت بــسـتگـی دارد بـه فــطـرت*ولایت خـط قرآن اســت و عـترت
بـه قـرآن ، قول پـیغـمـبر همین است*تـمام دین امـیـر الـمـومـنیـن است
بحق حق همین است وجزاین نیست*که هـرکـس را ولایت نیست دین نیست
تـو را گـر مهـر مولا نیسـت در دل*ز طـاعات و عباداتت چه حاصل
اگـر گیری وضو بـا آب زمــزم*اگـر سـجـاده گـردد عـرش اعظـم
اگـر گـــویـــی اذان بـر بـام افـلاک* گر از تکـبـیر گردد سینه ات پاک
اگـر ضرب المثـل گـردد خضوعت*به حـمد و قـل هـو الله و رکوعت
اگـر در سـجـده صـد هـا ســال مـانـی*خــدا را از درون خستـه خوانی
اگـر بـاشــد بـه تــوحــیــدت تـعــهــد*اگــر گــردی شهـیـد انـدر تـشهـد
مــبــادا بــر نــمـاز خــود بــنــازی* ولایت گـــر نداری بـی نمازی
گـرفـتـم ایـنکـه مـانـنـد تـن و جـان * وجـودت شـد یکی با کل قرآن
هــمـه آیـات آن را خــوانــدی از بــر *ز بــاء اولــیــن تـا سـیـن آخـر
اگـر مـهــر شـــه مــردان نـــداری *بـه قـرآن بهـره از قـرآن نداری
محمد (ص) شهر علم است و علی در*ز در، در شهر وارد شو برادر
هـر آن کـو نـایـد از در دزد بـاشـد *که در محشر جحیمش مزد باشد
مــرا غــرق تـجــلا کــن علی جـان *مـرا مـسـت تـولا کـن علی جان
ز جـام مــعـــرفــت ســیــراب گـردان *چـو شمع محفل خود آب گردان
اگـر آلـــوده ام دل بـر تـو بــســتــم *و گـر خـارم کنار گــُل نشـسـتم
نـمـک پـرورده ی خــوان تـو هـسـتـم * نمک خوردم نمکدان راشکستم
اگـر مـن خـار و پـسـتـم تـو عـزیـزی * مـبـادا آبــرویـم را بــریــزی
ارادتـــمــنـــد زهـــرای بـــتــولــم * قـبـولـم کن قـبـولـم کن قـبـولـم
کـیـم مـن بـنـده ی بـیـدسـت و پـایـی * گـنـه کاری تهی دسـتی گدایـی
بـگـو دشـمـن کــشــد بــر اوج دارم * امـیرالـمومنین را دوست دارم
عید قربان مبارک

عید قربان است، عیدی که همواره از آن به عنوان عید پیروزی وظیفه بر غریزه و اوج تجلی شکوفایی روح ایثار یاد می شود . هرگاه انسان بر سر دو راهی غریزه و وظیفه قرار گرفت و غریزه را انتخاب کرد، به سوی حیوانات گرویده بلکه از حیوانات هم پست تر شده است، چون از عقل و فکر و رهنمودهای انبیا استفاده نکرده است . اما همین که انسان در این دو راهی خطرناک وظیفه را انتخاب کرد و در خط ملائکه و پاکان قرار گرفت آنرا عید می گیرد، به عنوان غریزه گرسنگی و تشنگی انسان را به استفاده از آب و نان می کشاند، ولی وظیفه دستور می دهد که در ماه رمضان خودداری کن، کسانی که سی روز وظیفه را انتخاب کرده اند، روز عید فطر را باید عید بگیرند، زیرا وظیفه را بر غریزه ترجیح داده اند.
غریزه فرزند دوستی به ابراهیم (ع) می گوید: اسماعیل(ع) را ذبح نکن، اما وظیفه می گوید: او را ذبح نما. حضرت ابراهیم(ع) در این دو راهی، رضای خداوند و وظیفه را بر تمایلات شخصی خود و غریزه پیروز کرد، لذا باید آنرا عید بگیرد، اگر در حدیث می خوانیم: هر روز که در آن معصیت خدا نشود، عید است، به همین معنا است که در برابر جاذبه های هوای نفس در خط خدا قرار گرفته، هر گاه انسان بر خواسته همه شیطان های درونی و بیرونی پا می نهد آن روز را باید عید بگیرد.
قربانی چیست؟
قربان عبارت از کارهای نیکی است که انسان بوسیله آن بخواهد خود را به رحمت خداوند نزدیک کند، بنابراین عمل نیکی که انسان انجام دهد تا بدان وسیله خویشتن را به رحمت حق تعالی نزدیک سازد آن کار را قربان گویند؛ مانند فرمایش رسول اکرم(ص) که فرمود: نماز موجب تقرب و نزدیکی هر پرهیزکار به رحمت پروردگار است.بدیهی است که مراد از تقرب به خدای تعالی، قرابت زمانی و مکانی نیست چرا که بین خالق و مخلوق هیچگونه خویشاوندی وجود ندارد بلکه منظور آن است که از راه طاعت و انجام کارهای شایسته می تواند مشمول الطاف الهی قرار گرفته و به رحمت او نزدیک شود. از جمله اعمالی که حجاج در روز دهم ذیحجه در سرزمین منی انجام می دهند کشتن شتر، گاو و یا گوسفند و انفاق آن به مستحقین است تا به وسیله این عمل نیک به رحمت پروردگار نزدیک شوند که آنرا قربانی گویند.
اسرار و حکمت قربانی
فدا کردن مال و انفاق آن در راه خدا از جمله اسراسر و حکمتهای قربانی است.کشتن حیوان در مراسم قربانی اشاره به کشتن نفس اماره است و مرد خداشناس با شمشیر برنده عقل و ایمان، حیوان نفس را که به طور دائم وی را به کارهای زشت وا می دارد مقتول سازد و خانه دل را از لوث نفس لئیم پاک گردانده، آنرا در راه حق و پیشگاه محبوب قربانی کند و حج اکبر نماید که اگر نفس اماره و خواهش های او کشته نشوند و آرام نگیرند هرگاه تمام نعمتها و ثروتهای دنیوی در اختیارش باشد و زمین و آسمان را ببلعد باز هم سیر نمی شود و ندای هل من مزید دارد.در روایات می خوانیم اولین قطره خون قربانی که ریخت، خداوند گناهان صاحبش را می بخشد، اوقاتی که به خاطر تولد نوزاد یا ورود مسافر یا دفع بلا، گوسفند ذبح می شود، در روح و روان و حرکت اهل خانه شور و نشاطی پدید می آید.به هرحال، ذبح صدها هزار گوسفند و نحر هزاران شتر، یک نوع جلوه و زیبایی بوده، مظهر روحیه ایثار دسته جمعی است که خود از شعائر الهی است.سیر کردن گرسنه ها: یکی از اسرار قربانی سیر کردن گرسنه ها است قرآن در این باره میفرماید: «فکلوا منها واطعمواالقانع والمعتر» از گوشتهایی که قربانی می کنید هم خودتان میل نمائید، هم به قانع و معتر بدهید. قانع، فقیری است که به آنچه می گیرد، قانع است. معتر، فقیری است که علاوه بر تقاضای کمک اعتراض هم می کند.این نشان دهنده بینش وسیع اسلام است که سفارش به خود را فراموش کنید نه دیگران را و در تقسیم گوشت و اطعام، پای بند تملق یا دعا و تواضع فقیر نباشید؛ او را سیر کنید، گرچه با شنیدن زخم زبان باشد.
تقوا
هدف اصلی در مسأله قربانی، رسیدن به مقام عالی تقوا است. قرآن در این زمینه می فرماید: این قربانیان که زائران خانه خدا به هنگام توقف در منی ذبح می کنند، گوشت یا خون آنها به خدا نمی رسد، بلکه هدف از قربانی، شکوفا شدن روح ایثار و نشان دادن میزان عشق و قرب به خدا و تقوا است.
میلاد هشتمین کوکب اسمان امامت و ولایت مبارکباد
ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیه بر شما مبارکباد


ولادت با سعادت کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه (س) مبارک باد
به جـــان پاک تو ای دختر امام، ســلام به هر زمان و مـکان و به هر مقام، سـلام
تويـی که شــاه خراسان بود بــرادر تــو بـــر آن مقام رفيــع و بـر اين مقام، ســلام
به هر عدد که تکلم شـود به ليل و نهار هــــزار بـار فـــزون تـر ز هـر کـلام، ســلام
صبح تا شب و از شام، تا طليعه صبــح بر آستـانه قــدسـت علی الـدوام، ســلام
در آســـمان ولايــت، مــه تمــامی تـــو ز پای تا به ســرت ای مـــه تـمـام، ســلام
به پيشگــاه تو ای خواهـــر شه کـَـونين ز فـرد فـرد خليـق، به صبح و شام ســلام
منم که هر سر مويم به هر زمان گويـد به جـان پــاک تـو ای دخــتـر امـام، ســلام
تصاویری از مراسم عزاداری شهادت مولا
![]()

![]()


تصاویری از بازگشایی دبستان در سال تحصیلی 87-86









شهادت مولای متقیان امیر مومنان حضرت علی (ع) را به شیعیان جهان تسلیت عرض میکنیم

مردي براي تمام اعصار

بسيار شنيده ايم و خوانده ايم که امام علي را « ماوراي انسان» يا « انسان ماورايي» توصيف کرده اند، گاه خوانده ايم که بعضي شيعيان تندرو او را به مقام خدايي برکشيده و تمام پيامبراني را که براي هدايت خلق مبعوث شده، فرستاده از جانب او دانسته اند، گاه او را تجلي خداوند قلمداد کرده اند... و بسيار تعاريف و توصيفات ديگر که نگارنده نه سعي در اثبات بطلان يا صدق آنان دارد و نه علم کافي براي اين محاجه. تنها به آوردن يک دليل اکتفا مي شود: خداوند رحمان در قرآن 4 بار نام گرامي رسول اکرم را آورده است.يکي از اين مواردي که قرآن کريم به پيامبر اکرم شاره کرده است آيه 21 از سوره احزاب است .خداوند دراين آيه مي فرمايد:" لقد کان لکم في رسول الله اسوه حسنه " ( به يقين براي شما در وجود پيامبرخدا سرمشق نيکويي است ). خداوند پيامبر را با تمام بزرگي، علو درجات، گونه گوني صفات و گستردگي محسنات الگويي براي مسلمانان معرفي مي کند و شما خود مي دانيد که الگو زماني معنا مي يابد که به لحاظ ذات و صفات با ديگران متفاوت نباشد. از سوي ديگر پيامبر اکرم امام علي را برادر و همتاي خويش معرفي کردند. از اينرو بايد گفت که در مقام الگو ، علي واجد همان جايگاه پيامبر است. گرچه توصيفاتي از قبيل "علي ماوراي انسان" بسيار زيباست ولي يکي از ايراداتي که بر آن مرتبط است آنکه علي را از دسترس جميع مسلمانان به دور ساخته او را بر عرش اعلا بر مي کشد و بيان مي کند که مانند علي بودن و شدن محال است و اين يعني در زنجير کردن انسان درهمان چارچوب بسته ضعف ها و ناتواني هايش بدون حتي روزني از اميد، اميد به امکان بالا رفتن، بر کشيدن و تعالي يافتن . به هر روي نگارنده معتقد است که نبايد با صفات الوهي، خاندان رسالت را از دسترس جان هاي شيفته که تنها ستايش راضيشان نمي کند، دور ساخت؛ بايد آنان را همچنان که بودند به عنوان الگوي عملي در نظر گرفت. آنان در مدرسه اسلام بهترين بودند در مکتب اسلام بر آمدند و پرورش يافتند. اين بدان معنا نيست که نگارنده سعي در کاستن از مقام اهل بيت مکرم رسول اکرم دارد بلکه متذکر مي شود که خارج کردن ايشان نيز از حدود انساني پاس داشتن مقامشان نيست.


علي همزمان با فاطمه اولين کساني بودند که اين فرصت و يا نعمت را يافتند که در محضر رسول اکرم، حبيب خدا تعليم يابند. قرابتي بايد بين معلم و متعلم باشد؛ تا متعلم را بدين افتخار نائل آورد. علي ذره ذره و قطره قطره از دانش بيکران رسول الله نوشيد تا آنکه جان او شد ؛ برادر و همتا و پاسخي بر بودن رسول اکرم شد « علي از من است و من از علي هستم»(1) بدينگونه است که علي از مرزهاي تشيع و اسلام فراتر رفته مرزهاي اديان را در هم شکسته است. علي انساني است براي تمام اعصار. زندگي او از خانه خدا آغاز مي شود و در خانه خدا به پايان مي رسد و در اين فاصله جز براي خدا قدم نمي گذارد و شمشير نمي زند. شجاعت علي، زهد و پارسايي اش، عدل و انصافش، دلسوزي اش بر خلق، عرفانش، علم بيکرانه اش که او را به مقام « باب علم» (2) نائل آورد و ديگر جهات شخصيت او در نظر ما بسيار عجيب است چرا که عادت کرده ايم انسان ها را تک بعدي بيابيم و ببينيم. آنکه شجاع است فاقد عطوفت است، آنکه زاهد است در بر تمام دنيا بسته ، اگر دنيا را سيل خون بر کند، او را از جاي تکان نتواند داد. آنکه عالم است با مردم کاري نيست. و آنکس را که زمامدار است عدالت نيست. اينها همه انسان امروزين را تشنه درياي بيکراني مي سازد که علي نام دارد. انسان امروز که در اسارت معبودهاي رنگارنگ جان خسته اش به ستوه آمده، جز در مکتب علي آرامش نمي يابد. مکتبي که پايه آن اخلاق و انصاف و بدنه اش دينداري و تقوي است.


در توصيف علي ، سخنان بسيار گفته شده، کتا ب هاي حجيم در ذکر صفات و مراتب کمالات وي به رشته تحرير در آمده و ديوار نوشته هاي بسياري از کلمات او آماده شده است، ولي آنگاه مي توان علي را به راستي و صداقت ستود که او را نه در سخن که در عمل بستائيم. چون او زندگي کنيم و چون او براي خدا از نام و ننگ بگريزيم و چون او بميريم. نه تنها زندگي علي که مثلث دشمنانش نيز الگويي بر حق طلبي و حق خواهي است. اگر حق جويي، مبارزي، دشمناني چون دشمنان علي داشته باشد بايد يقين بداند که بر صراط مستقيم قدم مي گذارد:

قاسطين: آن که رودرروي آرمان وي ايستاده اند، ناکثين آنان که تا ديروز در جبهه وي بودند و اينک زياده طلبي ها ، آنان را به جبهه مقابل کشانده است و مارقين خشک مقدسان بي مغزي که به نام دين، دينداري پويا و حق جو را به مسلخ مي برند و جز به دين مثله شده و ناقص، آن ديني که منافع و پايگاه آنان را تضمين کند رضا نمي دهند. و چه شگفت که دين پويا به دست دين خشک مغز پوسيده بر خون مي نشيند. علي کشته عدل خويش است. اگر علي به آن درجه عادل نبود، اگر چنان برحق پاي نمي فشرد هيچگاه در محراب فرقش نمي شکافت.

ابن ملجم نماينده ايي از جبهه مارقين کوته فکر با شمشير آب داده به زهر، فرق عدل را شکافت ؛ شب فراق علي را به پايان رساند و جان علي به جانان رسيد. علي که در غياب پيامبر و فاطمه بسيار گريسته و کم خفته بود، به ديدار جانان شتافت.
« بزرگمردي از جهان ديده فروبست و آنان که بزرگ نمايي مي کردند، بپا خاستند. اينجاست که يک نفر از دنيا مي رود و عظمت مي يابد و عده ايي زندگي مي کنند و رو به ضعف و بدبختي مي گذارند. بدين طريق امام دشمن خود را براي ابد سر افکنده و شرمگين رها کرد و رفت.» (3) اگر علي(ع) در زماني غير از ايام مبارک رمضان و ليالي قدر و در مکاني غير از مسجد کوفه به شهادت مي رسيد پاسداشت زحمات و جانفشاني هاي او براي اسلام و در راه اسلام مخدوش مي شد، چنان کسي سزاور چنين شهادتي بود.

روز اسلام در سرخي خون علي به شفق نشست و اين شفق با خون سرخرنگ حسين به شب گرائيد. خون علي آغاز غروب اسلام و خون حسين غروب کامل خورشيد اسلام شد . اينکه ما در تاريکي به سر مي بريم تاريکي مطلقي که تنها با نور 14 ستاره فروزان روشن است و راه را مي نمايد. و کجاست تا چهاردهمين ستاره از اين سلسله بدرخشد و جهان را به نور خود روشنايي بخشد و روز اسلام را سرفراز و سربلند بر آورد.
در پايان پسنديده است که وصف اين بزرگمرد تاريخ را در کلام خود او بيابيم:


علي در ابتداي خطبه شقشقيه که به غصب مقام ولايت اعتراض مي کند مي گويد: " چون ميله سنگ آسيابم که آن را به گردش در آورد. مرتبتم بلند است و سيل فضل ا ز آن ريزان و مرغ بلند پرواز از پريدن به قله ام ناتوان ." در خطبه 37 نهج البلاغه: " روزي که همه سستي و گردن کشي ورزيدند من مشغول به کار بودم و هنگاميکه همه مخفي شدند من خود را آشکار ساختم ... صدايم کوتاهتر از همه بود و مرتبتم برتر از همگان. پس زمام فضل رها کرده و آزادانه در وادي فضيلت پيش تاختم مانند کوهي که در برخورد با تندبادها ايستادگي و مقاومت مي کند، ايستادم... . ذليل نزد من بزرگ قدر بود تا زماني که حق او را به او برگردانم و زورگو نزد من خوار بود تا زماني که حق مظلومان را از او بستانم. راضي و خشنود به رضاي الهي و تسليم اوامر او هستيم."





شد به محراب و، نيايِش ساز کرد
حمد و تسبيح خدا آغاز کرد
در قيام و در رکوع و در سجود
پاي تا سر محو وصل دوست بود
دوست را ميديد وغير از دوست هيچ
هر چه جز نقش ولاي اوست هيچ
عاشق بي خويشتن عاشق بود
عاشق آن باشد، که او صادق بود
عاشقان را فکر حيلت ساز نيست
عشق با سوداگري دمساز نيست
عاشقي، از خويش هجرت کردن است
نيست عاشق، آنکه در بندِ تن است
بايد اول برگِ هجرت ساختن
پس به عشق و عاشقي پرداختن
عاشقان، بار سفر بر بسته اند
رشته جان از جهان بگسسته اند
سر نهاد بوتراب، اندر تراب
بود غرق شوق و شور و التهاب
محو جانان بود و، ا ز خود بي خبر
کآمدش شمشير زهرآگين به سر

غنچه ي لبهاي او، از هم شکُفت
نغمه ي «فُزتُ و ربّ الکعبه» گفت
طاير دل را، قفس بشکسته ديد
مرغ جان، از دام تن وارسته ديد
بانگ « عَبدي اِرجعي» را گوش کرد
باده از جام شهادت نوش کرد
ذِکرِ «إنّا لله» اش، بر لب گذشت
طاير جانش، ز مرزِ شب گذشت
نقش شد بر فرشِ محرابش ز خون
آيه ي «انّا اليهِ راجعون».
میلاد کریم اهل بیت امام حسن مجتبی(ع) مبارکباد



اين چه شور است عزيزان كه بهر انجمن است
شـاد و خـرم دل يـــاران و بـه دور از مــحــن اسـت
هــر طـرف مـيگـذرم بـانـگ طـرب مـيشــنـــوم
زانـكـه مـيـلاد حـسـن نـور دل بـوالـحـسـن اسـت
دخـتــر خـتــم رســولان پـــســـري آورده اســـت
كـه جـمـالـش حـسـن و نـام نـكـويش حسن است
ســروي آزاد عــيـــان گـشـتـه كــه از خـرميـش
جـلـوه بـاغ بـهـشـت است و صفاي چمن است
شـهــر يـثـرب شـده فـرخـنـده ز مـيــلاد حــســن
وز تـجـلـي رخ او بـر مـه و خور طعنه زن است
تـهـنــيـت گــوي مــلائــك بـه زمــيــن آمـــدهانـد
كه فضا خوش نفس از مشگ و عبير ختن است
شـيــعــيــان شــاد و فـرحـنـاك ز مـولـود حسن
شادمان خاطـر سرگشته هر مرد و زن است
صـبــر ايــوب فــرامـوش شــد از خــاطــرههــا
ديـده خـلـق جـهـان خـيره به صبر حسن است
پـســر فــاطــمـه از مــهــر بــه يــاران نـظــري
ديـدههـا سـوي تـو اي دلـبـر شيرين سخن است
تـو «حـياتي» چه غـم از وحشت محشـر داري
كـه حـسـن روز جـزا دافـــع رنـج و مِـحـن اسـت
عید مبعث مبارکباد
روزگاری بود... ميوه اش فتنه، خوراکش مردار، زندگی اش آلوده، سايه های ترس شانه های بردگان را می لرزاند. تازيانه ستم، عاطفه را از چهره ها می سترد. تاريکی، در اعماق تن انسان زوزه می کشيد و دخترکان بی گناه، در خاک سرد زنده به گور می شدند. و در اين هنگام بود که محمد (ص) بر چکاد کوه نور ايستاد و زمين در زير پاهای او استوار گرديد.
|
عيد مبعث بر مسلمانان جهان مبارکباد ـ اي جامه بخود پيچيده ـ برخيز و انذار كن (آيات ١و ٢/ سوره مدثر) محمد به مرز چهل سالگي رسيده بود. تبلور آن رنج مايه ها در جان او باعث شده بود كه اوقات بسياري را در بيرون مكه به تفكر و دعا بگذراند، تا شايد خداوند بشريت را از گرداب ابتلا برهاند او هر ساله سه ماه رجب و شعبان و رمضان را در غار حراء به عبادت مي گذرانيد. ـ آن شب، شب بيست و هفتم رجب بود. محمد غرق درانديشه بود كه ناگهان صدايي گيرا و گرم درغار پيچيد: بخوان! ـ محمد درهراسي و هم آلود به اطراف نگريست! صدا دوباره گفت:بخوان! ـ اين بار محمد بابيم و ترديد گفت: من خواندن نمي دانم. صدا پاسخ داد: ـ بخوان به نام پروردگارت كه بيافريد، آدمي را از لخته خوني آفريد، بخوان و پروردگار تو را ارجمندترين است، همو كه با قلم آموخت، و به آدمي آنچه را كه نمي دانست بياموخت......... و او هر چه را كه فرشته وحي خوانده بود باز خواند. ـ هنگامي كه از غار پايين مي آمد زير بار عظيم نبوت و خاتميت، به جذبه الوهي عشق بر خود مي لرزيد از اين رو وقتي به خانه رسيد به خديجه كه از دير آمدن او سخت دلواپس شده بود گفت: ـ مرا بپوشان، احساس خستگي و سرما مي كنم! و چون خديجه علت را جويا شد گفت: ـ آنچه امشب بر من گذشت بيش از طاقت من بود،امشب من به پيامبري برگزيده شدم! خديجه كه از شادماني سر از پا نمي شناخت، در حالي كه روپوشی پشمي و بلند بر قامت او مي پوشانيد گفت: ـ من مدتها پيش در انتظار چنين روزي بودم مي دانستم كه تو با ديگران بسيار فرق داري، اينك به پيشگاه خدا شهادت مي دهم كه تو آخرين رسول خدايي و به تو ايمان مي آورم........ ـ پس از آن علي كه در خانه محمد بود با پيامبر بيعت كرد.
|
سخنان کوتاه ،مضامین بلند
از هزینه های کوچک و غیر ضروری بپرهیز ، زیرا یک سوراخ کوچک موجب غرق شدن یک کشتی بزرگ می شود. "فرانکلین
آزمند همیشه در بستر بیماری است. حضرت علی (ع(
از آهسته رفتن مترس ، از بی حرکت ایستادن بترس . (چینی(
اتلاف وقت گرانبهاترین خرج ها است. "بالزاک
خوشبختی بر سه ستون استوار است:فراموش کردن گذشته ، غنیمت شمردن حال، امیدوار بودن به آینده .
"متر لینگ
بحران های بزرگ ، مردان بزرگ به وجود می آورد. "کندی"
آزادی تنها ارزش جاودانه تاریخ است ." آلبرکامو
احساس دل بالاتر از منطق است . "روسو
هیچ کار خیری را از روی ریا انجام نده و هیچ کار خیری را از روی حیا ترک مکن . حضرت محمد (ص(
آن کس که اراده و استقامت دارد روی شکست را نمی بیند. (متر لینگ(
آنان که به من بدي کردند مرا هوشيار کردند. آنان که از من انتقاد کردند به من راه و رسم زندگي آموختند. آنان که به من بي اعتنايي کردند به من صبر و تحمل آموختند. آنان که به من خوبي کردند به من مهر و وفا و دوستي آموختند. حضرت علي (ع(
استعداد بزرگ ، بدون اراده بزرگ وجود ندارد. "بالزاک"
غیر ممکن کلمه ایست که فقط در فرهنگ لغت انسانهای احمق پیدا می شود . ناپلئون
به ندای وجدانتان گوش فرا دهید ، این وجدان حتما به دلیلی درون شما قرار داده شده است.
سیدنی هین
قدرت تصور مهم تر از قدرت آموختن است...
)انشتين(
مهمترين چيز در اين دنيا داشتن قدرت درك است...
)انشتين(
آنچه طوفان با هوا انجام می دهد نا امیدی با روح و جان آدمی می کند. (فردریک ون شیلر(
بخشش خوب است ....و بهتر از آن فراموش کردن است. رابرا براونینگ![]()
میلاد امام علی علیه السلام
|
13رجب ميلاد فرخنده سلطان عشق حضرت علي(ع)برعاشقان ولايت مبارك باد. ميلاد امير مومنان علي (ع) |
میلاد امام اول شیعیان جهان بر شما مبارک
| ||
| ||
| ||
| ||
| ||
| ||
| ||
| ||
| ||
| ||
| ||
| ||
| ||
|
مطالب پيشين
- به پایگاه اینترنتی ششم خوش آمدید
- اطلاعیه ثبت نام کتب درسی 1401-1400
- ثبت نام مدارس استعدادهای درخشان (تیزهوشان)
- شاد
- فرم سنجش نو اموزان
- تبدیل واحدهای اندازه گیری /ششم دبستان
- فیلم های تفکر و پژوهش همه ی پایه ها
- چند فرمول ساده اما کاربردی
- زمین لرزه
- بخشپذیری/ معرفی یک عدد جالب
- امتحان ریاضی ششم/دیماه96
- هم حانواده
- الگویابی
- 🔰شبه جمله🔰
- 👌فارسی_ششم_ چند نمونه ازکنایه های رایج در زبان فارسی
- الگوی ساک دستی/کار و فناوری /ششم دبستان
- آرشیو کامل مطالب وبلاگ



